تریو پیانو
1404/5/1
پس از گذشت سالهای سال، هنوز هم که هنوز است، هروقت تریو پیانوی اپوس پنجاه چایکفسکی را گوش می‌کنم، که زیاد هم گوش می‌کنم، حتمن یاد گروه تریوپیانوی آیدا- روبن- روبیک می‌افتم و آن نوازندگان جوان پرشور و آن عصر پنج‌شنبه‌ی دهم ماه مهر که این قطعه‌ی پر از افسون را در سالن منزل دکتر هاتف اجرا کردند و ...

مادر مهربانم
1404/5/1

مادرم نماد مهربانی بدون چشم‌داشت بود
مهربانی بدون شائبه
نرم و صاف و بی‌خش و بدون غش
خالص و اصیل
...


نیما و مادرش
1404/5/1
مادر نیما یوشیج طوبا مفتاح بود. او نوه‌ی حکیم نوری، با لقبهای "ناظم‌الاطباء" و "حکیم موزی"، شاعر و فیلسوف و نویسنده‌ی دوره‌ی قاجار بود. خانواده‌ی مادری نیما خانواده‌ای زمیندار و ثروتمند بودند، هم‌چنین خانواده‌ای اهل فرهنگ و شعر و ادب و اندیشه و حکمت بودند و پزشکی در این خانواده سابقه‌ی طولانی داشت...

بهار دل‌نشین بنان
1404/3/1
نغمه‌ی بهار دل‌نشین
با صدای دلکش بنان
برده بود نرم نرم
خاطر غبار غم نشسته‌ی مرا
...

نیما و نگار دلبندش
1404/3/1
در میان سروده‌های نیما یوشیچ- چه آنها که دارای قالبهای سنتی کهن چون قطعه، غزل، قصیده و مثنوی (غیر از رباعی) هستند و چه آنهایی که قالبهای جدیدتری چون مسمط و نومسمط و ترکیب‌بند و ترجیع‌بند و قالبهای ترکیبی نوساخته‌ی دیگر دارند و چه سروده‌هایش در قالب موزون آزاد- نشانه‌هایی خیلی کم‌یاب و نادر از عشق و عاشقی و سخن از نگار دلبند می‌توان دید...

 


کافیا
1404/2/1
چندسال پیش، وقتی دانشجوی سال دوم دانشکده بودم، یک روز عصر، هوس کردم برای خریدن یک قهوه‌جوش کوچک که در آن قهوه‌‌ی اسپرسو درست کنم و یک بسته قهوه‌ی دل‌چسب، بروم به خیابان نادری- بین چهارراه فردوسی و چهارراه سعدی. آن‌جا "فروشگاه قهوه‌ی نادری" خیلی معروف بود و هم قهوه‌جوش‌های مناسبی داشت، هم قهوه‌های اسپرسوی خیلی خوبی...

بیست رباعی خطاب به خیام
1404/2/1

می می کند اندوه گران را نابود.
آن نغزسرا چه‌قدر سنجیده سرود:
«من بی می ناب زیستن نتوانم.»
خیام! به فرزانگی‌ات باد درود.
 ...


بنفشه، آی بنفشه
1404/1/10
صبح روز ۲۹ اسفند بود و هنوز آقاجون گل بنفشه برای کاشتن توی باغچه‌های حیاط نخریده بود. داشت کت و شلوارش را می‌پوشید و آماده می‌شد که برود به حیاطی که سر خیابان انتظام بود و در گوشه‌اش بساط گل و بوته و نهال فروشی بود، تا از آن‌جا دو تا جعبه گل بنفشه بخرد و بدهد پادوی گل‌فروش آنها را با فرقان بیاورد دم در خانه و تحویل‌مان بدهد...

بهار بی‌برگی
1404/1/10
بهار آمده اما بدون شادابی
بهار نکبت بی‌برقی است و بی‌آبی.
نشان میمنتی نیست در شکوفه و گل
نه بانگ کاکلی است و نه چهچه بلبل
...

زهرا شله
1403/6/31
زهرا شله دوست صمیمی خدمتکار ما- نجمه- بود و از طریق او بود که ما باهاش آشنا شدیم. گویا زهرا در بچگی به بیماری فلج اطفال مبتلا شده بوده و از همان زمان هم هر دو پایش فلج شده بودند و همیشه نشسته بر ویلچر که در آن زمان ما بهش صندلی چرخ‌دار می‌گفتیم، بود و با آن این طرف و آن طرف می‌رفت...

صفحات: |1| |2| |3| |4| |5| |6| |7| |8| |9| |10| |11| |12| |13| |14| |15| |16| |17| |18| |19| |20| |21| |22| |23| |24| |25| |26| |27| |28| |29| |30| |31| |32| |33| |34| |35| |36|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا